روشناروشنا، تا این لحظه: 12 سال و 5 ماه و 1 روز سن داره

روشناي زندگي من

بدون عنوان

عشق من زیبای من دختر خوب من روشنای زندگی مامان ببخشید دیر وبلاگتو به روز میکنم این روزها هرچی از شیرینیت بگم کم گفتم از شیرین زبونیت از بلبل زبونیات برای مامان و حتی جک گفتنت و خندوندن مامان .باور نمیکنی ؟دیشب کلی برام جک گفتی معنیشو نمی فهمیدم اما اینقدر خندیدم که دل درد شدم خودت بیشتر از من می خندیدی اینقدر زیبا حرف میزنی که میخوام بخورمت حیف که الان سر کارم دوباره دلتنگت شدم مثل همه ی وقتایی که پیشم نیستی و بیقرار و نگرانتم زیباترین لحظه هام وقتیه که روی سینم میخوابی و شیر میخوری اونم با چه شیطنتی و هر از گاهی یه نگاه زیبا هم میکنی که مثلا داری شیر میخوری  قصد شیطنت نداری عاشقتم روشنا . چند وقت بود راه رفتن رو کنار گذاشته بودی ...
1 ارديبهشت 1392
1